بر سر این مزار اشک نریزید
واقعاً چه انتظاری دارید؟ آری، بدون مقدمه می گوییم، از تیم ملی چه توقعی دارید؟ از تیمی که در فاصله یک ماه مانده به اولین مسابقه رسمی اش تشکیل شده، آن هم با یک مربی، چه می توان انتظار داشت؟
واقعاً چه انتظاری دارید؟ آری، بدون مقدمه می گوییم، از تیم ملی چه توقعی دارید؟ از تیمی که در فاصله یک ماه مانده به اولین مسابقه رسمی اش تشکیل شده، آن هم با یک مربی، چه می توان انتظار داشت؟ دیده بودیم امثال برانکوکه دستیار بلاژویچ بودند، توانستند موفق تر از بالاسری خود عمل کنند اما فقط در ایران اتفاق می افتد که سرمربی ترور شود اما بعد از چند ماه دستیار دوم، سومش به تنهایی هدایت تیم ملی را برعهده گیرد!
حال با این تفاسیر توقع دارید تیم از همان بازی اول، رؤیایی و آرمانی عمل کند؟ از تیمی که تازه همین یک مربی اش نیز تکلیف مشخصی ندارد و فقط به سبب شرایط خاص و بحرانی، در نقش دایه ای برای این طفل سرراهی یعنی تیم ملی بزرگسالان - سمبل فوتبال یک کشور - ظاهر شده چه انتظاری دارید؟ آیا به راستی می توان از ابراهیم زاده که حتی اگر بهترین باشد اما چون در بلاتکلیفی محض به سر می برد و هر لحظه احتمال می دهد تیم را از او بگیرند و تحویل خارجی سیبیلو یا چشم رنگی و موبوری دهند، توقع داشت با حداکثر تمرکز، انگیزه و علاقه برای سروسامان دادن به تیمی که می بایست پیشتر از اینها تشکیل می شد، کار کند و عرق بریزد؟
از فوتبالی که ماه هاست بدون رئیس و تصمیم گیرنده اصلی، روزها را پشت سر می گذارد و بعد از بارها دست به دست شدن میان سازمان تربیت بدنی، موقتی های فدراسیون و نیز کمیته انتقالی، به این نتیجه می رسد که پس از هفته ها وقت تلف کردن، سکان هدایت تیم ملی بزرگسالانش را به دستیار مربی سابق بسپارد و در عین حال دست نیاز به سوی امثال «جورج» دراز کند، اصلاً مگر می شود انتظاری داشت؟ اصلاً مگر می شود انتقادی کرد و به عملکرد امروزش که ماحصل چند ماه دربدری و علافی است، خرده گرفت؟ مگر مرده ای هم در این گور هست که بر بالای آن نشست و اشک ریخت؟
تا یکی، دو سال قبل می شد امثال دادکان را پای میز محاکمه نشاند و از او در مورد خیلی مسائل از جمله ناکامی تیم های پایه که پشت صعود به جام جهانی ???? پنهان شده بود، سؤال کرد اما امروز چه؟ مگر کسی هست که یقه اش را بگیریم و بگوییم چرا با فوتبال ملی این مملکت و آینده اش چنین کرده و به این حال و روزش انداخته است؟ اگر برویم سراغ سازمانی ها، می گویند «کی بود، کی بود؟ من نبودم! تقصیر کمیته انتقالی بود» و اگر در این رابطه اعضای کمیته انتقالی را بازخواست کنیم، عنوان می کنند «من نبودم، تقصیر سازمانی ها و موقتی های فدراسیون بود!» با این تفاسیر اصلاً بر سر مزار که و چه نشسته و برایش اشک می ریزیم و آه می کشیم؟
صفایی فراهانی و همراهانش از کارشکنی های طرف مقابل و خللی که آنها در این مدت به وجود آورده اند سخن می گویند و علی آبادی و دور و بری هایش نیز عنوان می کنند مگر در دوران انتقال، مسئولیت ساماندهی به فوتبال کشور بر عهده کمیته انتقالی نبوده و آنها در این رابطه از طرف فیفا حکم مأموریت نگرفته بودند؟ هر ? طرف هم در نگاه اول راست می گویند اما پشت پرده جریانات و تحرکاتی بوده که هر دو را متهم می کند. البته مگر در این شرایط فرقی هم می کند؟
این ور مقصر باشد یا آن ور، در نهایت توجیهاتی ارائه می شود که هر یک از آنها را نیز تبرئه می کند. وقتی بازیکنی چون جواد نکونام اظهار می دارد که فوتبال ایران هیچ ندارد و تنها سرمایه اش، بازیکنان هستند، در وهله اول متهم به بی انصافی و مغرور شدن می گردد اما اندکی که می گذرد، مشخص می شود پر بیراهه هم نمی گوید و موفقیت های مقطعی مختلف، طی سال های اخیر، بیشتر حاصل یک شوک یا انگیزه و مهارت های فردی گروهی از بازیکنان و برخی تفکرات مربیان بوده تا ناشی از یک کار بلندمدت و برنامه ریزی شده. اما حالا چه باید بگوییم ؟
فوتبال روز دنیا به گونه ای حرکت کرده که تفاوت چندانی بین تیم ها وجود ندارد و هیچ تضمینی برای موفقیت یا ناکامی یک تیم نیست.درست است که خود را گول می زنیم و می گوییم صعود از گروهی که امارات، کویت و سوریه آن را در کنار ایران تشکیل داده اند، راحت است و خطری تیم ملی را تهدید نمی کند اما آیا عدالت، انصاف یا هر واژه ای هم معنی با آنها اینچنین حکم می کند که امارات بعد از پشت سر گذاشتن روزهای بسیار مفید و پربار زیر نظر «متسو» و رفع نقاط ضعفش در اردوها و مسابقات رسمی و تدارکاتی متعدد، بیاید ? امتیاز ? بازی رفت و برگشت را تقدیم ما کند و بی سروصدا برود؟!
نه این طور نیست. دیگر بازیکنان هم نمی توانند کاری از پیش ببرند چرا که اصلاً بازیکنی برایمان نمانده تا از نبوغ و آمادگی اش استفاده کنیم و موفقیت فردی را به جای موفقیت گروهی به مخاطب القا نماییم. دیگر چند سال قبل نیست که ستاره و پدیده شناخته شده و باتجربه ای داشته باشیم و از توانایی های او بهره ببریم. کریمی بی انگیزه و نزول کرده می تواند گره ها را باز کند یا نکونام رباط پاره کرده؟ آندو، کعبی و رضایی سکونشین می توانند یا زندی بی تیم مانده و مهدوی کیای پا به سن گذاشته؟ میرزاپور و دیگر دروازه بانان که آمادگی مطلوب نه، حداقل آمادگی را دارند یا پدیده های لیگ که از حداقل زمان ممکن نیز برای هماهنگ شدن و خودی نشان دادن برخوردار نیستند؟
شرایط با گذشته، حتی همین سال ???? یا ???? هم متفاوت است و دیگر نمی توان به درخشش و قابلیت های فردی بازیکنان دلخوش کرد و امیدوار بود امثال خداداد، دایی، کریمی آماده و... پیدا شوند و شق القمر کنند. دیگر نمی شود به همان تنها سرمایه ای که نکونام و دیگران به آن اشاره کرده و می کنند هم امیدوار بود. این مزار شایسته گریستن نیست، وقت خود را بیهوده هدر ندهید...