دختري سبزه را گره مي زد / تا که گردد گره ز بختش باز
گفتمش دام را غمزه را بگشا / پسري را به تور خويش انداز
ليک ، از بهر آنکه در نرود / بيش از اين حد مکن برايش ناز
گفت ناز و کرشمه خود نمک است / گفتم آري ولي به حد نياز
بعد از آن گفتمش که در ايران / بهترين جاش کجاست اي طناز
گفت خونگرم و با نمک – جذاب / پسران صميمي شيــــــــــراز