آدما تو فکر بلوان
هر کدوم يه جور معمان
بعضيها خلاف سنگين
بعضيها يه پارچه آقان
زير آسمون صدرا
که مي لرزه پوست مردم
غذاي دانشجوهاشه
سوپ جو با آرد گندم
تو فقط گيجي و منگي
توي اين دنياي رنگي
هر کسي بالا نشسته
توي دستش داره سنگي
تا سحربيداري بابه
کتاباش رو فوت آبه
با تمام ادعاهاش
سر هر کلاسي خوابه
وقتي دانشجوي بدبخت
ميخوابه تو خونه رو تخت
خواب امتحان ميبينه
يا خواب زندگي سخت
آره اين زندگيمونه
درس و گشنگي و بونه
که از اين دور و زمونه
توي ذهن ما ميمونه