کامم از تلخي غم چون زهر گشت ؛ سركار خانم شيخي
صميمانه تسليت ميگو يم . بعد از خواندن متني که شادي نگاشته بود اين چند بيت از حافظ را زير لب زمزمه کردم:
حيفست طايري چو ن تو در خاکدان غم ز اينجا به آشيان وفا مي فرستمت در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست ميبنمت عيان و دعا مي فرستمت هر صبح و شام قافله اي از دعا خير در صحبت شمال و صبا ميفرستمت اي غايب از نظرکه شدي همنشين دل ميگو يمت و دعا و ثنا مي فرستمت ساقي بيا که هاتف غيبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا ميفرستمت
روحش شاد.